سلام دوستان
من سه ساله ازدواج کردم و جاریم که دختر عمه شوهرم هست چهارساله عروسی کرده و از همون دوسه روز قبل از عروسی با خانواده همسرم قهر بوده تا الان .و گویا قرار بوده همسرمن با خواهر جاریم ازدواج کنه البته این فقط ساخته و برنامه خودشون بوده و این حرف بین خانمها بوده . بهرحال ما ازدواج کردیم و اینها برای عروسی ما حتی پیام تبریک هم ندادن دیگه چه برسه به بقیه اش . حتی واسه تولد دخترم . بعداز سه سال چون پسرخاله همسرم سرطان داشت رفتیم شمال عیادتش و اونم به همسرم گفت تا اینجا اومدی برو بذادر بزرگت رو ببین و کدورتها رو دور بریزید . ماهم رفتیم . برادرشوهرم دنبال خونه میگشت و خونه مادر زنش بود ماهم به اتفاق مادرشوهر و پدر شوهر رفتیم . از این که اصلا به من محل نذاشتن بگذریم یعنی یه سلام کردم و یه خداحافظ .با این که من تو جمعشون غریب .حتی ما زنگ زدیم به برادرشوهرم و گفتیم میخوایم بیایم خونتون و گفت ما امادگی نداریم البته پدرشوهرم به همسرم فشار اورد واسه تماس گرفتن. حالا بعد از چهار پنج سال اومدن اصفهان . ما دیروز رفتیم خونه مادرشوهرم که دیدیم اومدن . یه برخورد سرد در حد سلام کردن وبعدشم تمام . از قضا پدر و مادرم ومدن خونه مادرشوهرم . همسرم هم رفت سرکار و من که اونجا بودم دیگه این خانم باهام صحبت نکرد حتی روشو ازم برمیگردوند . اخر شب پدرم بخاطر همسرم برادرشوهرم و همه خانواده رو دعوت کرد که برادرشوهرم گفت میخوان برگردن شمال . جاریم یک ثانیه کنار ما ننشست و باما همکلام نشد .موقع خداحافظی من تعارف نکردم گفتم تا اینجا اومدن خونه ماهم کوچکه کناریه حتما وظیفه خودشون میدونن . البته اوناهم هرگز ما رو دعوت نکردن حتی شماره تلفن همو نداریم . امروز همسرم میگفت زنگ بزنم دعوتشون کنم ولی من مخالفت کردم گفتم بذار ببینیم خودشون اینقدر شعور دارن که حتی شده سرپایی بیان خونه برادرشون یا نه ؟ جاری من حتی دختر یکساله من رو هم دست نزد یا نگاهش نکرد . ولی من عذاب وجدان دارم میگم شاید اشتباه کردم و وظیفه ما بوده دعوتشون کنم .اینو بگم که من هیچ مشکلی باهاشون ندارم ولی جاریم رسما روشو برمیگردونه
دوست دارم دوستان نظرشون رو بگن . ممنون